منتهی بسیاری از آنها به «توصیف ویژگیهای حاکم بر شهرها طی دورههای تاریخی خاص» تاکید کردند؛ به عبارت دیگر به رویکردهای تحلیلی کمتری روی آوردهاند. همچنین محققان مختلف چه در سطح کشورهای اسلامی( بیشتر شهرهای کشورهای عرب) و چه در ایران در این زمینه تحقیقات مختلفی ارائه کرده اند.
بررسی و تحقیق در مورد شهرهای اسلامی در عصر حاضر همزمان با آغاز فعالیت خاورشناسی و تنوع دیدگاههای آن آغاز شد، به ویژه پس از تحقیقات خاورشناسان در زمینه تمدن اسلامی.
صحت این رابطه را فضایی که بر این بررسیها حاکم است، اثبات میکند و هیچ دلیلی روشنتر از این نیست که این بررسیها تا حد زیادی متاثر از چارچوب مفاهیم و قوانین اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حاکم بر شهرهای غربی است.
بنابراین نتایج این بررسیها و تحقیقات تا حد زیادی با واقعیتها مخالفت دارد. از اینرو لازم است که نتایج به دست آمده از این تحقیقات با استفاده از روش درستی ارزشیابی و اصلاح شود، آن هم براساس معیارها و مقیاسهایی که از تجربیات مسلمانان در این خصوص به دست آمده باشد.
تحقیق و بررسی درباره شهرهای اسلامی ضرورتا ایجاب میکند که به هنگام پرداخت به هر یک از جوانب آن، اصول روشنی را بر فعالیتهای خود حاکم سازیم.
وجه تمایز فرهنگ و تمدن اسلامی در این است که منبعث از شریعت اسلام است؛ شریعتی که برای تمام ابعاد زندگی احکامی دارد و حرکت زندگی جامعه بر اساس آن بنا شده است.
اسلام یک دین مدنی است و همین مسئله به شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلام سرعتی بینظیر بخشیده است، به ویژه که احکام آن، نقصی را که متعرض تفکر انسانی در مراحل پیشین بود، سد کرد و دستورالعملهایی با خود آورد که در هر زمان و مکانی کاربرد دارد.
دستورالعملها و قوانینی که انسان در طول تاریخ حیات خود برای رسیدن به «مدینه فاضله» در پی دستیابی به آن بود و به هیچ شکلی نتوانسته بود به آن برسد.
احکام اسلامی به مرور زمان و به سادگی و به تدریج با دیدگاههای انسان تناسب و همگونی پیدا کرد، به طوری که توانست نفوس بشری را تهذیب کند و آن را به تکامل و ترقی برساند و این تکامل در برپایی شهرهای اسلامی به اعتبار اینکه «شهر همان تمدن» است، نمود پیدا کرد.
برخی از پژوهشگران از قبیل «لومبارد» برای نشان دادن نقش برجسته اسلام در تاریخ تمدن بشر فعالیت کرده و بدین امر اهتمام ورزیدهاند. «لومبارد» در بررسیهای خود به توجه خاص اسلام به تمدن و شکوفا شدن فرهنگ و تمدن اسلامی پرداخته و آن را با تمدنهای پیش از اسلام مقایسه کرده است.
یکی دیگر از محققان به نام «بینت» میگوید:«اسلام دین تمدن است و نقش فعالی در بازسازی تمدنی دارد که در «شهرهای اسلامی» جلوه پیدا میکند. وی ضمن اشاره به ضرورت مرتبط دانستن اسلام با «اصول شهرسازی اسلامی» تعریفی را که در فقه از شهر دارد، مورد استشهاد قرار میدهد.
«اسپنسر» نیز تاکید کرده که صبغه اسلامی را باید تا پیش از دوره حکومت عثمانی از شهرهای اسلامی برداشت و نیز تاکید دارد که شهرسازی یکی از مظاهر تمسک مسلمانان به دینشان بود؛ دینی که ویژگیهای آن منحصر به فرد است.
باتوجه به نظریاتی که ابراز شد، به نظر میرسد که این محققان غربی در بررسیهای خود از شهرسازی اسلامی، اسلام را به عنوان یک محور اساسی مورد توجه قرار داده باشند.
البته میزان توجه و دقت محققان در پی بردن به عوامل اسلامی موثر در بنای شهرها با هم متفاوت و از شدت و ضعف برخوردار است، به طوری که ضرورت دارد اقدامی صورت گیرد تا این محققان بتوانند دیدگاه روشنتری از شهرهای اسلامی و تاثیر اسلام در بنای این شهرها به دست آورند.